امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ مهستا هفتشایجانی :
بازیگر و کارگردان تئاتر و کارشناس علوم تربیتی
تئاتر کودک تلاشی آگاهانه و هنرمندانه برای رساندن پیام، معنا و احساس به دنیای لطیف کودکان است؛ جهانی که با زبان خاص خود حرکت میکند و تنها در صورتی پذیرای پیامی تازه است که فرم، محتوا و شیوه اجرا با ظرفیت ذهنی و روحی او تناسب داشته باشد. نمایش کودک در اصل پلی است میان خیال و واقعیت؛ پلی که کودک بر آن قدم میگذارد تا دنیای درونی خود را بهتر بشناسد، به آرامش برسد، تخیلش وسعت یابد و برای مواجهه با چالشهای آینده آمادهتر شود.
نمایش کودک اگر درست و حرفهای شکل بگیرد، میتواند اعتمادبهنفس را در کودک تقویت کند، بذر عدالتخواهی و درستزیستن را در او بنشاند، نیازهای عاطفیاش را پاسخ دهد و مهارتهای ارتباطیاش را بالنده کند.
در حقیقت، بخش مهمی از ساختار شخصیتی انسان در سالهای ابتدایی زندگی شکل میگیرد و هنر نمایش یکی از بهترین ابزارها برای کمک به این فرآیند است.
با این حال، فاصله میان آنچه باید باشد و آنچه امروز در بسیاری از اجراهای کودک دیده میشود، نگرانکننده است. نمایشی که قرار است با روح لطیف کودک هماهنگ باشد، گاه از مسیری عبور میکند که نه تنها با نیازهای او نسبتی ندارد، بلکه ممکن است ذهن و احساسش را آشفته کند.
بر همین اساس یکی از آسیبهای رایج در اجراهای کودک، استفاده از دیالوگهای نامناسب برای فهم و القای پیام و گاها فاقد اصالت است. جملاتی که غالباً با هدف خنداندن مخاطب نوشته میشوند، هیچ همخوانی با دنیای کودکان ندارند و سطح زیباییشناسی ذهنی آنها را تنزل میدهند.
آسیب دیگر استفاده از موسیقیهای بیربط و ناهماهنگ با روحیه کودک است؛ موسیقیهایی که نه تنها در خدمت روایت نیستند، بلکه به فضای ذهنی کودک ضربه میزنند. موسیقی در نمایش کودک باید همچون نسیمی ملایم باشد که صحنه را زندهتر میکند، نه گردبادی آشفته که مفهوم و حس را میبلعد.
در کنار این ضعفهای محتوایی، مشکلات ساختاری نیز مشهود است از جمله کمبود سالنهای استاندارد، نبود امکانات مناسب برای ساخت دکور، فقدان زیرساختهای فنی، کمبود نویسندگان متخصص تئاتر کودک، و نبود آموزشهای حرفهای برای بازیگران و کارگردانان این حوزه سبب شده است که بسیاری از آثار کودک، بهویژه در شهرستانها، از حداقل کیفیت لازم برخوردار نباشند.
در حالی که تئاتر کودک باید ریشه در بازیهای کودکانه داشته باشد و از دل تجربه و جهانبینی کودک جوانه بزند، بسیاری از اجراها چیزی جز «نسخهای کوچکشده از تئاتر بزرگسال» نیستند. صاحبنظران تئاتر کودک را به سه شاخه تقسیم میکنند:
۱) تئاتر کودک برای کودک
۲) تئاتر کودک برای بزرگسال
۳) تئاتر بزرگسال برای کودک
اما آنچه امروز در اغلب اجراهای کودک شاهدیم، بیشتر از دسته سوم است؛ آثاری که برای مخاطب بزرگسال نوشته شده و صرفاً با چند رنگ تند و چند حرکت پرهیاهو به کودک عرضه میشود.
از سوی دیگر اگر بازیگران و عوامل اجرا، نتوانند فاصله سنی خود با کودک را نادیده بگیرند و به جهان او راه نیابند، نتیجه چیزی نمیشود جز حرکتی تصنعی روی صحنه. هنر تئاتر کودک درست زمانی جان میگیرد که بازیگر قادر باشد با کودک همنفس شود و صحنه را از زاویه نگاه او ببیند.
متاسفانه در بسیاری از اجراها، به دلیل نبود امکانات نوری، صوتی و صحنهای، جلوههای بصری که بخش جداییناپذیر نمایش کودکاند، به شکل مطلوب به کار نمیروند.
در کنار این موارد، برخی از هنرمندان نیز به دلیل فشار اقتصادی، از ابزارهایی برای جلب مخاطب استفاده میکنند که نه تنها در شأن تئاتر کودک نیست، بلکه به پیکره هنر نمایش لطمه میزند.
با وجود همه این چالشها، هنرمندان بااصالتی نیز در صحنه حضور دارند؛ کسانی که دغدغه اصلیشان تربیت ذوق هنری و تخیل کودکان است، نه صرفاً فروش بلیت. آنان برخلاف جریان غالب، از ابزارهای درست بهره میبرند و همچنان روشنگری هنری را وظیفه خود میدانند.
لذا با توجه به آنچه گفته شد، تئاتر کودک اگر به درستی تعریف و اجرا شود، میتواند یکی از موثرترین و نجاتبخشترین هنرها برای نسل آینده باشد. اما برای رسیدن به این نقطه، بایدها و نبایدهای آن جدی گرفته شود: توجه به زبان کودک، پرهیز از دیالوگهای بیارزش، استفاده صحیح از موسیقی، تربیت بازیگر و کارگردان متخصص، تقویت زیرساختها و خلق متون استاندارد.
ما مسئولیم که جهان کودکان را با نوری درست روشن کنیم؛ نه با شتابزدگی و نه با ابزارهایی که شأن کودک را نادیده میگیرد. آینده هر جامعه، از دروازه کودک میگذرد و تئاتر یکی از مهمترین نگهبانان این دروازه است.